دلکده

جهان جایی ندارد گر توانی در دلی جا کن

دلکده

جهان جایی ندارد گر توانی در دلی جا کن

دیو مردم

بنام خدا

   ربع مسکون ادمی را بود ، دیو و دد گرفت

   کس نمی داند که در آفاق انسانی کجاست

  دور، دور خشک سال دین و قحط دانش است

  چند گویی فتح بابی کو وبارانی کجاست؟

  من ترا بنمایم اندر حال صد بو جهل ، جهل

  گر مسلمانی تو، تعیین کن که سلمانی کجاست

  آسمان بیخ کمال از خاک عالم بر کشید

تو زنخ می زن که در من هیچ نقصانی کجاست!

خاک را طوفان اگر غسلی دهد وقت امده است

ای دریغا داعی چون نوح و طوفانی کجاست؟!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد